موضوع: ملاک تمایز علوم

[درس ۳، خارج اصول 84-83]

1383/07/01
مقدمهٔ دوّم: ملاک تمایز علوم
نخست باید، اشاره‏ای به ضرورت تمایز علوم بکنیم و به این پرسش پاسخ بدهیم: تمایز علوم برای چه؟ پاسخ این‏است‏که علوم عبارت‏اند از مجموعهٔ تلاش‏هائی که از سوی انسان‏های جستجوگر برای کشف مجهول، به‏کار گرفته می‏شود. بنابراین: علم، نتیجهٔ تلاش برای کشف مجهول است و نظر به اینکه کشف مجهول متوقف بر مراجعه و به‏کار‏گیری معلومات مناسب و مولّدی است که بتوانند، به پرسش مربوط به مجهول پاسخ‏گو باشند؛ بنابراین: لازم است، علوم از یکدیگر متمایز شوند، تا بتوان آن دسته از معارف پیشین را که در حلّ مشکلات و کشف مجهولات مورد نظر آن علم، می‏توانند نقشی داشته باشند، شناسایی کرد و سپس از آنها برای کشف مجهول کمک گرفت. بدون تمایز علوم از یکدیگر هیچ‏گونه تلاش علمی در جهت کشف مجهولات میسر نیست. اکنون پس از این توضیح: به بحث پیرامون ملاک تمایز علوم می‏پردازیم: همان‏گونه که از مقدمهٔ پیشین معلوم شد ملاک‏های متعدّدی برای تمایز علوم از یکدیگر وجود دارد. علوم می‏توانند، در «روش»، «منابع معرفتی»، «معیار‏های ارزش‏یابی»، «موضوعات»، «محمولات»، با یکدیگر متفاوت باشند. لکن اینجا سخن در این‏است‏که: کدام یک از این امور، ملاک اصلی تمایز علوم از یکدیگر است - به‏گونه‏ای که دیگر جهات تمایز علوم، فرع بر آن به‏شمار آیند - ؟ همان‏گونه که گفته شد: هر علمی، تلاشی در جهت کشف مجهول است، کشف مجهول از پرسش آغاز می‏شود، با پرسش است که جستجوگر در پی کشف مجهول، به جستجو و تلاش بر می‏خیزد، لکن هیچ پرسشی در خلأ شکل نمی‏گیرد و مجهول مطلق پرسش برانگیز نیست، در اندیشهٔ جستجو‏گر، باید تصوّری از شئ باشد تا بتواند دربارهٔ آن به پرسش و جستجو، برخیزد. آن تصوّر نخستین که علم با پرسش دربارهٔ آن آغاز می‏شود، موضوع علم است. از هر پاسخی که جستجو‏گر دریافت می‏کند پرسشی دیگر بر می‏خیزد و مسالهٔ نوین دیگری متولّد می‏شود. مجموعهٔ این مسائل که همگی پیرامون موضوع علم و جزئیات و مصادیق آن است، پیکرهٔ علم را تشکیل می‏دهند. توضیح بیشتر:
اگر بخواهیم به‏گونه‏ای روشن‏تر، دلیل این مطلب را - که موضوعات، ملاک اصلی تمایز علوم‏اند - بیان کنیم، می‏توانیم چنین بگوئیم: ملاک اصلی تمایز بین علوم، یکی از چند چیز می‏تواند باشد: 1- موضوع. 2- محمول. 3- روش. 4- غرض. لکن به بیانی که خواهیم گفت هیچ‏یک از: محمول یا روش یا غرض، نمی‏تواند ملاک اصلی تمایز میان علوم باشد. بنابر این ملاک اصلی تمایز بین علوم منحصراً موضوعات خواهد بود. بیان این مطلب بر دو مقدّمه توقّف دارد: مقدمهٔ اوّل:
پاسخ بدین پرسش است که تمایز علوم برای چه؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است بدانیم که نسبت علوم با یکدیگر به دو گونه است:
۱. نسبت‏ طولی: در آنجا که برخی از علوم متوقّف بر علومی دیگرند، نسبت به میان آنها طولی است. نظیر: منطق و فلسفه، یا ریاضیات و فیزیک. مسائل‏فلسفه بدون منطق قابل حل نیستند، همین‏طور مسائل‏فیزیک بدون ریاضیات. بنابر این فلسفه در طول منطق است و فیزیک در طول ریاضیات.
۲. نسبت‏ عرْضی: در آنجا که علمی بر علمی دیگر توقّف ندارد، نسبت میان آنها نسبت عرْضی است. یعنی: در عرض یکدیگرند.

ضرورت تمایز میان علوم دستهٔ‏اول بسیار روشن است، زیرا نتیجه‏گیری در علم بعدی بر مسائل‏علم قبلی توقّف دارد و بنابر ضرورت منطقی لازم است، مسائل‏علم قبلی معلوم شوند تا بتوان با استفادهٔ آنها به حلّ مسائل‏علم بعدی پرداخت. بنابر این، باید مسائل هریک از این دو علم را از یکدیگر جدا کرد و تمییز داد تا بتوان در یک سیر منطقی از قضایای علم قبلی، قضایای علم بعدی را نتیجه گرفت.
اما علوم دستهٔ‏دوم یعنی علومی که در عرض یکدیگرند، جداسازی مسائل این علوم از یکدیگر نیز یک ضرورت منطقی است. زیرا قضایای هریک از دو علم از نظر مقدمات استدلال و پیش‏نیازهای علمی با یکدیگر متفاوت‏اند و بدون جداسازی قضایای هر علمی از علم دیگر نمی‏توان به پیش‏نیازهای آن قضایا دست‏یافت.
پیش‏نیازهای قضایای علم واحد، معمولاً متشابه‏اند، در حالی‏که پیش‏نیازهای قضایای دو علم با یکدیگر متفاوت‏اند. بنابر این، لازم است به منظور تشخیص پیش‏نیازهای مورد نیاز در قضایای هریک از دو علم، آنها را از یکدیگر متمایز ساخت.

مقدمهٔ‏دوّم:
پس از آنکه در مقدمهٔ‏اول ضرورت دسته‏بندی و مجموعه‏سازی قضایا و جداسازی هر مجموعهٔ متناسب با یکدیگر از مجموعه‏هائی که از نظر پیش‏نیازها با آنها متفاوت‏اند معلوم شد، لازم است به این نکته توجه کنیم که مجموعه‏سازی قضایای علمی، یا به تعبیر دیگر: دسته‏بندی هر مجموعه از قضایا در یک‏دستهٔ جدا از دستهٔ دیگر، متوقّف بر تشخیص جامع، یا نقطهٔ اشتراک و پیوند، بین هر دسته و مجموعه از قضایای علمی است.
و از آنجا که قضایای علوم، گسترش می‏یابند، زیرا با یافتن پاسخ‏های جدید، معلومات جدیدی متولّد می‏شوند، لازم است جامع یا نقطهٔ پیوند بین قضایای یک علم، یا به تعبیری دیگر: میان یک‏دستهٔ منسجم از قضایای علمی، چیزی باشد که جامع مشترک بین معلومات موجود و مجهولاتی که در آینده معلوم می‏شوند باشد.
این نقطهٔ مشترک نمی‏تواند محمولات باشد زیرا همان‏گونه که اشاره کردیم بسیاری از محمولات به‏تدریج، معلوم می‏شوند و در حقیقت، بسیاری از قضایای علوم فعلی محمولاتشان مجهول بوده که پس از معلوم‏شدن بر قضایای علم افزوده شده‏اند.
بنابر این جامع مشترک باید جامعی باشد که بتواند میان قضایای معلوم بالفعل با قضایای مجهول بالفعل پیوند ایجاد کند که این حلقهٔ پبوند، محمول نیست بلکه موضوع است.
این حلقهٔ پیوند روش یا غرض نیز نمی‏تواند باشد:
اما روش به‏دلیل اینکه:
۱. روش مربوط به صورت استدلال است در حالی‏که تمایز بین علوم، تمایز در مواد قضایاست.
۲. روش خارج از مسائل‏علم است و تمایز، میان ذات‏علوم با یکدیگر است.
۳. روش می‏تواند در قضایای علم واحد، مختلف باشد! مع‏ذلک آسیبی به تناسب و انسجام مجموعهٔ واحد علمی نرساند.
۴. اختلاف روش معلول اختلاف و تغایر در قضایاست که به اختلاف در موضوع برمی‏گردد. پس اختلاف روش ملاک اصلی تمایز نیست، زیرا معلول ملاک پیشین است.
غرض نیز نمی‏تواند ملاک تمایز باشد، زیرا غرض خارج از مسائل‏علم است، زیرا وجود ذهنی‏اش علت است و وجود خارجی‏اش معلول، پس در هر دو حال خارج از قضایای علم است. بنابر این نمی‏تواند ملاک تمایز بین علوم باشد زیرا علوم، فی‏انفسها از یکدیگر متمایزند.
بنابراین: تمایز اصلی‏علوم با یکدیگر، به سبب تفاوت موضوعات آن علوم با یکدیگر است. سایر جهات تمایز (نظیر: تمایز در روش یا منابع و معیار‏ها و محمولات)، همگی فرع تمایز در موضوع‏اند. تمایز در موضوع است که ملاک اصلی و بنیاد زیرین تمایز و استقلال علوم از یکدیگر است
. منبع: پایگاه رسمی اطلاع رسانی آیت الله محسن اراکی