سلام دوستان با اجازتون نماز روزهاتون قبول حق . شعر شبها/ شعر یاران/شعر تنهایی. الان میرسونم خدمتون با اجازتون

راوی امشب کن روایت فتح را

قصه را آن راز را آن شطح را

نوحه کن که جانم امشب در تب است

راز را بگشا که امشب آن شب است

امشب ای راوی بسوزانم بگو

دارم از جان با تو امشب گفتگو

امشب از جان مایه بگذارم بیا

هم بسوزان هم تماشا کن مرا

گل بسوزان بکن دیوانه دل

یاوه گویان از کلامت در عذاب

امشب ای راوی روایت کن مخواب

جان من برگو که صیادت چه گفت

چون ربودو از دو چشم ما نهفت

تو چه دیدی او چه بنمودت بگو

با کدامین غمزه بروبودت بگو

دیده ای مقصود را معبود را

در تب و تاب نمود ان بود را

دیدم ان جانی که زارو مضطر است

در تب پرواز جویای پر است

رفتی اما این طرف ما در تبیم

فتح را در خون هم آغوش شبیم

تقدیم به همه دوستان سایت^

راستی همش یادم میره از جناب مدیر سایت به خاطر جوابی که در مورد سوالم گفته بودند تشکر کنم خیلی متشکر