پروتاگوراس و يا سوفسطائيان و ايدهآليستهای جديد از قبيل بركلی را بدهند
از راهی وارد نشدهاند كه بتوانند رفع شبهه نمايند .
از نظر فلاسفه اسلامی راه حل اساسی اين شبهه آن است كه ما به حقيقت
وجود ذهنی پی ببريم . تنها در اين صورت است كه معما حل میگردد .
حكمای اسلامی در مورد وجود ذهنی ، اول به تعريف میپردازند و مدعی
میگردند كه علم و ادراك عبارت است از نوعی وجود برای ادراك شده در
ادراك كننده ، آنگاه به ذكر پارهای براهين میپردازند برای اثبات اين
مدعا ، و سپس ايرادها و اشكالهای وجود ذهنی را نقل و رد میكنند .
اين بحث به اين صورت در اوايل دوره اسلامی وجود نداشته است ، و به
طريق اولی در دوره يونانی وجود نداشته باشد . بنابر آنچه ما تحقيق
كردهايم ظاهرا اولين بار وسيله خواجه نصيرالدين طوسی بحثی به اين نام
وارد كتب فلسفه و كلام شد و سپس جای شايسته خويش را در كتب فلسفه و
كلام بازيافت به طوری كه در كتب متأخرين مانند صدرالمتألهين و حاج ملا
هادی سبزواری جای مهمی دارد .
فارابی و بوعلی ، حتی شيخ اشراق و پيروان آنها ، بابی به نام " وجود
ذهنی " در كتب خويش باز نكردهاند و حتی به اين كلمه تفوه نكردهاند .
اصطلاح " وجود ذهنی " بعد از دوره بوعلی پديد آمده است .
البته آنچه از كلماتی كه فارابی و بو علی به مناسبتهای ديگر طرح
كردهاند بر میآيد اين است كه عقيده آنها نيز اين بوده است
|