بپرسيم ( معنی اين لفظ چيست ؟ ) معنی لفظ را میدانيم ولی حقيقت و كنه
معنی بر ما مجهول است . سؤال از حقيقت و كنه معنی است . مثلا اگر
بپرسيم : ( انسان چيست ؟ ) مقصود اين نيست كه لغت انسان برای چه معنی
وضع شده است . همه میدانيم كه لغت انسان برای همين موجود خاص دوپای
راست اندام سخنگو وضع شده است . بلكه سؤال از اين است كه ماهيت و
حقيقت انسان چيست ؟ بديهی است كه پاسخ صحيح چنين سؤالی جز يك چيز
نمیتواند باشد . يعنی ممكن نيست كه چند پاسخ متعدد همه صحيح باشد .
پاسخی كه به اينگونه سؤالات داده میشود ( تعريف حقيقی ) خوانده میشود .
تعريف لفظی بر تعريف حقيقی مقدم است . يعنی اول بايد مفهوم لفظ را
مشخص كرد و سپس آن معنی مشخص شده را تعريف حقيقی كرد . والا موجب
مغالطه و مشاجرههای بيجا خواهد شد .
زيرا اگر لفظی معانی لغوی يا اصطلاحی متعددی داشته باشد و اين تعدد
معانی مغفول عنه باشد ، هر دستهای ممكن است معنی و اصطلاح خاصی را منظور
نظر قرار دهند و آن را تعريف كنند ، غافل از اين كه هر كدام از اينها
چيزی را در نظر دارد غير از آن چيزی كه ديگری در نظر گرفته است و بیجهت
با يكديگر مشاجره میكنند .
عدم تفكيك معنی لفظ از حقيقت معنی موجب میگردد كه احيانا تحولات و
تطوراتی كه در معنی لفظ پديد آمده است به حساب حقيقت معنی گذاشته شود
. مثلا ممكن است لفظ خاصی ابتدا در
|