تالار گفتگوی دروس حوزه علميّه قم http://forums.1zekr.com
يعنی حركات عارضی جسم كه نقطه مقابلشان سكون است شايسته است كه در
طبيعيات ذكر شود ، و اما ساير حركات و يا همان حركات نه از آن حيث كه‏
عارض بر جسم طبيعی می‏باشند ، بايد در فلسفه اولی درباره آنها بحث و
تحقيق به عمل آيد . صدرالمتألهين مباحث حركت را در امور عامه " اسفار
" ضمن بحث قوه و فعل آورده است ، هر چند حق اين بود كه يكباره فصل‏
مستقلی برای آن قرار می‏داد .
از نتايج بسيار مهم اين كشف بزرگ - مبنی بر اين كه وجود در ذات خود
به ثابت و سيال تقسيم می‏شود و اين كه وجود ثابت نحوه‏ای از وجود است و
وجود سيال نحوه‏ای ديگر از وجود است - اين است كه " شدن " و "
صيرورت " عين مرتبه‏ای از هستی است . هر چند به اعتباری می‏توانيم "
شدن " را تركيب و آميختگی هستی و نيستی بدانيم ولی اين تركيب و
آميختگی تركيب حقيقی نيست بلكه نوعی اعتبار و مجاز است ( 1 ) .
حقيقت اين است كه كشف اصالت وجود و اعتباريت ماهيات است كه ما
را به درك اين حقيقت مهم موفق می‏دارد ، يعنی اگر اصالت وجود نبود اولا
تصور حركت جوهريه ناممكن بود ، و ثانيا اين كه " سيلان و شدن و صيرورت‏
عين مرتبه‏ای از وجود است " قابل تصور نبود .
در فلسفه جديد اروپا ، حركت از طرق ديگر جای خود را

پاورقی :
( 1 ) رجوع شود به مقاله " اصل تضاد در فلسفه اسلامی " در كتاب "
مقالات فلسفی " از مرتضی مطهری .