تجربه و آزمايش عملی را در آن راه نيست پس اين علم اعتبار ندارد ،
يعنی مسائل اين علم نفيا و اثباتا قابل تحقيق و مطالعه نيستند . اين گروه
گرد آن علمی كه يك روز يك سر و گردن از همه علوم ديگر بلندتر بود و
اشرف علوم و ملكه علوم خوانده میشد يك خطر قرمز كشيدند . از نظر اين
گروه ، علمی به نام علم مابعدالطبيعه يا فلسفه اولی يا هر نام ديگر وجود
ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد . اين گروه در حقيقت گرامیترين مسائل
مورد نياز عقل بشر را از بشر گرفتند .
گروهی ديگر مدعی شدند كه روش قياسی در همه جا بیاعتبار نيست ، در
مابعد الطبيعه و اخلاق بايد از آن استفاده كرد . اين گروه اصطلاح جديدی خلق
كردند و آنچه را كه با روش تجربی قابل تحقيق بود ( علم ) خواندند و آنچه
میبايست با روش قياسی از آن استفاده شود اعم از متافيزيك و اخلاق و
منطق و غيره آنرا ( فلسفه ) خواندند . پس تعريف فلسفه در اصطلاح اين
گروه عبارت است از ( علومی كه صرفا با روش قياسی تحقيق میشوند و تجربه
و آزمايش عملی را در آنها راه نيست ) .
بنابراين نظر مانند نظر علماء قديم كلمه فلسفه يك اسم عام است نه اسم
خاص ، يعنی نام يك علم نيست ، نامی است كه شامل چندين علم میگردد .
ولی البته دائره فلسفه به حسب اين اصطلاح نسبت به اصطلاح قدما تنگتر
است . زيرا فقط شامل علم ما بعد الطبيعه و علم اخلاق و علم منطق و علم
حقوق و احيانا بعضی علوم ديگر میشود و اما رياضيات و طبيعيات در خارج
اين دائره قرار میگيرند ، برخلاف اصطلاح قدما كه شامل
|