تالار گفتگوی دروس حوزه علميّه قم http://forums.1zekr.com
چيزی وجود ازلی و دائم و مستمر داشته باشد حتما بی‏نياز از علت است ، و
حال آن كه مطلب اينچنين نيست . نيازمندی و بی‏نيازی يك شی‏ء نسبت به‏
علت ، به ذات شی‏ء مربوط است كه واجب الوجود باشد يا ممكن الوجود ( 1
) ، و ربطی به حدوث و قدم او ندارد . مثلا شعاع خورشيد از خورشيد است .
اين شعاع نمی‏تواند مستقل از خورشيد وجود داشته باشد . وجودش وابسته به‏
وجود خورشيد و فائض از او و ناشی از او است ، خواه آن كه فرض كنيم‏
زمانی بوده كه اين شعاع نبوده است و خواه آن كه فرض كنيم كه هميشه‏
خورشيد بوده و هميشه هم تشعشع داشته است . اگر فرض كنيم كه شعاع خورشيد
ازلا و ابدا با خورشيد بوده است لازم نمی‏آيد كه شعاع بی‏نياز از خورشيد
باشد .
فلاسفه مدعی هستند كه نسبت جهان به خداوند نسبت شعاع به خورشيد است ،
با اين تفاوت كه خورشيد به خود و كار خود آگاه نيست و كار خود را از
روی اراده انجام نمی‏دهد ولی خداوند به ذات خود و به كار خود آگاه است .
در متون اصلی اسلامی گاهی به چنين تعبيراتی بر می‏خوريم كه جهان نسبت به‏
خداوند به شعاع خورشيد تشبيه شده است . آيه كريمه قرآن می‏فرمايد :
« الله نورالسموات والارض . »( 2 ) مفسران در تفسير آن گفته‏اند :

پاورقی :
( 1 ) حكماء اين مطلب را با اين تعبير بيان می‏كنند : ( مناط احتياج‏
شی‏ء به علت ، امكان است نه حدوث ) برای تفصيل اين مطلب رجوع شود به‏
كتاب ( علل گرايش به ماديگری ) از ( استاد شهيد ) مرتضی مطهری .
( 2 ) سوره نور ، آيه . 35