قياس چنانكه قبلا دانستيم ، نوعی عمل است اما عمل ذهن . قياس نوعی
خاص تفكر و سير ذهن از معلوم به مجهول برای تبديل آن به معلوم است .
بديهی است كه قياس خود جزء منطق نيست ، همچنانكه جزء هيچ علم ديگر
نيست ، زيرا " عمل " است نه " علم " اما عمل ذهن ، [ ولی به اعتبار
ديگر ] داخل در موضوع منطق است ، زيرا قياس يكی از انواع حجت است و
حجت يكی از دو موضوع منطق است . آنچه جزء منطق است و به نام باب
قياس خوانده میشود قواعد مربوط به قياس است كه قياس بايد چنين و چنان
و دارای فلان شرايط باشد . همچنانكه بدن انسان جزء هيچ علمی نيست ، بلكه
مسائل علمی مربوط به بدن انسان است كه جزء علم فيزيولوژی يا پزشكی است.
دو نوع ارزش
ارزش منطق از دو نظر مورد بحث صاحبنظران قرار گرفته است :
1 - از نظر صحت
2 - از نظر افاده
برخی اساسا قواعد منطق را پوچ و غلط و نادرست دانستهاند . برخی ديگر
گفتهاند غلط نيست اما مفيد فايدهای هم نيست ، دانستن و ندانستن آنها
علی السويه است ، آن فايدهای كه برای منطق ذكر شده يعنی " آلت " بودن
و " ابزار علوم " بودن و بالاخره نگهداری ذهن از غلط بر آن مترتب
نمیشود ، پس صرف وقت در آن بيهوده است .