حقيقت و خطا
مسأله وجود ذهنی از يك زاويه ديگر كه مورد مطالعه قرار گيرد ، مربوط میشود به ارزش واقع نمائی ادراكات . يعنی مربوط میشود به اينكه ادراكات و احساسات و تصورات ما درباره عالم خارج چه اندازه " واقع نما " است . يكی از مسائل مهم كه از قديم الايام مورد توجه فلاسفه بوده است اين است كه آيا آنچه ما به وسيله حواس يا به وسيله عقل درباره اشياء ادراك میكنيم با واقع و نفس الامر مطابقت دارد يا نه ؟ گروهی چنين فرض میكنند كه برخی ادراكات حسی يا عقلی ما با واقع و نفس الامر مطابقت دارد و برخی ندارد . آن ادراكاتی كه با " واقعيت " مطابق است " حقيقت " خوانده میشود و آنچه كه مطابق نيست " خطا " ناميده میشود . ما پارهای از خطاهای حواس را میشناسيم . باصره ، سامعه ، ذائقه ، لامسه ، شامه ، جايز الخطا است . در عين حال اكثر ادراكات حسی ما عين حقيقت است . ما شب و روز را ، دوری و نزديكی را ، بزرگی و كوچكی حجم را ،