آن اين است كه چند صورت را با يكديگر پيوند میدهد ، مثل اين كه اسبی با
چهره انسان تصوير میكند . سرو كار فيلسوف با تجزيه و تحليل و تركيب
معانی است . سرو كار شاعر يا نقاش با تجزيه و تركيب صورتها است .
4 - تجريد و تعميم . عمل ديگر ذهن اين است كه صورتهای ذهنی جزئی را كه
به وسيله حواس دريافت كرده است ، تجريد میكند ، يعنی چند چيز را كه در
خارج هميشه باهماند و ذهن هم آنها را با يكديگر دريافت كرده ، از يكديگر
تفكيك میكند . مثلا عدد را همواره در يك معدود و همراه يك شیء مادی
دريافت میكند ، ولی بعد آن را تجريد و تفكيك میكند به طوريكه اعداد را
مجزا از معدود تصور مینمايد . از عمل تجريد بالاتر عمل تعميم است .
تعميم ، يعنی اين كه ذهن صورتهای دريافت شده جزئی را در داخل خود به
صورت مفاهيم كلی در میآورد . مثلا از راه حواس ، افرادی از قبيل زيد و
عمرو و احمد و حسن و محمود را میبيند ولی بعدا ذهن از همه اينها يك
مفهوم كلی و عام میسازد به نام " انسان " .
بديهی است كه ذهن هيچ گاه انسان كلی را به وسيله يكی از حواس ادراك
نمیكند ، بلكه پس از ادراك انسانهای جزئی يعنی حسن و محمود و احمد ،
يك صورت عام و كلی از همه آنها به دست میدهد .
ذهن در عمل تجزيه و تركيب ، و همچنين در عمل تجريد و تعميم ، روی
فرآوردههای حواس دخل و تصرف میكند ، گاهی به صورت تجزيه و تركيب و
گاهی به صورت تجريد و تعميم .
|