PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : راز سكوت علي(ع)



آيت الحق
10-12-2007, 20:43
http://www.tebyan-hamedan.ir/photo/ghadir/9854.gif
پرسش: بعد از ماجراي سقيفه و غصب خلافت علي(ع) با وجود اينكه حضرت در جايگاه امامت و رهبري جامعه از سوي پيامبر(ص) در روز غديرخم نصب شده بود، چرا واكنش تعرض آميز از خود نشان نداد و براي گرفتن حق خود دست به شمشير نبرد؟
پاسخ:
مهمترين علل سكوت علي(ع) را در برابر غصب خلافت در محورهاي زير مي توان بيان كرد:
1- سفارش پيامبر اعظم(ص)
پيامبر اعظم(ص) به علي(ع) توصيه فرموده بود، در صورتي كه حقت را غصب كردند اگر تعداد يارانت از تعداد انگشتان دست و پايت فزون شد براي گرفتن حقت دست به شمشير ببر وگرنه صبر پيشه نما. در اين رابطه بعد از ماجراي سقيفه وقتي عده اي از اصحاب علي(ع) مي آيند و اعلام آمادگي مي كنند حاضريم حقت را بگيريم، حضرت براي اينكه ايمان، وفاداري و پايداري آنان را بيازمايد، فرمود: «فردا همه شما با سرهاي تراشيده در اينجا حضور بيابيد كه در پاسخ به نداي حضرت جز چهار يا پنج نفر حاضر نشدند.

آيت الحق
10-12-2007, 20:44
2- حفظ وحدت جامعه اسلامي
علي(ع) را بايد بنيانگذار وحدت مسلمانان دانست چرا كه بيش از هر كسي در اين راه فداكاري و سختكوشي نموده است. بعد از رحلت پيامبر(ص)، فرهنگ قبيله اي دوباره جان گرفت و علي(ع) براي حفظ وحدت مجبور به سكوت شد كه تحمل آن از دست بردن به شمشير بسيار سخت تر و جانفرساتر بود. جامعه اسلامي در آن عصر با هجوم دشمن خارجي به ويژه روميان مواجه بود و وجود پيامبران دروغين مزيد بر علت بود و علي(ع) در سخني مي فرمايد من از همه حريصتر به وحدت مردم در جامعه مي باشم.

آيت الحق
10-12-2007, 20:46
3- پيدايش مرتدين و پيامبران دروغين
علاوه بر ارتدادي كه در سال دهم هجري در قبايل بني حنيفه، اسد، كنده، غطفان و... اتفاق افتاد و اوج آن پس از رحلت پيامبر(ص) نمودار گشت، پيامبران دروغين نيز در نقاط مختلف عربستان ادعاي نبوت مي كردند و وحدت اسلامي را مورد تهديد قرار مي دادند كه امام در نامه اي به مالك اشتر يكي از علل سكوت خود را پيدايش مرتدين و پيامبران دروغين مي داند.

آيت الحق
10-12-2007, 20:47
4- فعال شدن منافقان مدينه و ديگر اعراب منافق
منافقين كه در صدد از هم پاشيدن جزيره العرب و وحدت مسلمين بودند و قيام امام به اهداف آنان كمك مي نمود، عامل ديگري بود كه امام علي(ع) راهبرد سكوت را براي خنثي نمودن توطئه شوم منافقين انتخاب كرد.
5- كمي ياران و حاميان
امام علي(ع) در خطبه شقشقيه يكي از علل سكوت خود را كمي ياران و حاميان خويش مي داند كه در اين زمينه مخير بود يا با قلت ياران حق خود را بگيرد و يا نسبت به وضع تاريك روزگار سكوت را پيشه نمايد. آن حضرت شرايط را اين چنين توصيف مي فرمايد:
«در حالي كه در چشمم خار و گلويم را استخوان گرفته و ميراثم به تاراج رفته بود، صبر را پيشه كردم.

آيت الحق
10-12-2007, 20:48
6- حفظ كيان و بقاي اسلام
امام در خطبه پنجم نهج البلاغه كمي ياران و حفظ كيان اسلام و جلوگيري از اختلافات را بيان كرده و علت سكوت خود را ترس از مرگ نمي داند بلكه قيام خود را بي حاصل و براي جامعه اسلامي زيانبار مي داند.
7- عوامي مردم و احياي فرهنگ قبيله اي
پيامبر اعظم(ص) در مدت 23سال تبليغ رسالت خود، فرهنگ جاهليت را در جامعه از بين برد ولي بسياري از سران مكه كه بعد از 23 سال جنگ، به اسلام ايمان آورده و پيامبر خدا(ص) لقب طلقا به آنان داد، به علت عدم درك روح اسلام و عمق فرهنگ ديني، مجدداً فرهنگ جاهليت را در بين خود بعد از رحلت پيامبر(ص) احيا كردند. بنابراين چون رئيس قبيله از علي(ع) پيروي ننمود مردم نيز به تبع آنان از امام علي(ع) حمايت ننمودند.

آيت الحق
10-12-2007, 20:49
8- حركت خشونت طلبانه و مستكبرانه
برخي از صحابه چنان دست به خشونت زدند كه كمتر كسي ياراي مخالفت با آن را داشت. عده اي را روانه كوچه ها مي كردند و مردم را به بيعت با خليفه اول دعوت مي كردند مردم هم تابع احساسات قبيله اي بودند و از روي حرص و بي اطلاعي با خليفه بيعت كردند.
9- سرعت بيعت و شدت عمل اصحاب سقيفه
فرايند انتخاب خليفه و بيعت گرفتن به حدي شديد و سريع بود كه امكان بروز هرگونه عكس العمل را از امام علي(ع) گرفت. آن حضرت كه در حال غسل و كفن پيامبر اعظم(ص) بود و واگذاشتن جنازه پيامبر(ص) را بدون غسل و كفن بي احترامي و خيانت بزرگي به پيامبر خدا(ص) مي دانست اصحاب سقيفه از اين دل مشغولي علي(ع) بهره جسته و به حدي در گرفتن بيعت سرعت عمل نشان دادند كه آب غسل پيامبر(ص) خشك نشده بود و آنان كار را تمام كرده بودند.
10- نگه داشتن حرمت دين
علي(ع) خلافت را حق خود مي دانست ولي حرمت دين را برتر از آن مي ديد و اگر دين ضربه مي ديد جبران آن به راحتي مقدور نبود. آن حضرت اگرچه حق خود را حق دين مي دانست اما وحدت ديني را لازمتر از حق خود مي پنداشت.http://www.tebyan-hamedan.ir