PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اخلاق یعنی خوش اخلاق



magijonz
09-06-2007, 17:43
انقدر از آدمای بد اخلاق بدم میاااااااااااااد

من خیلی یعنی بسیار سعی میکنم که اخلاقم تا حدودی تا اونجایی که میتونم مثله علامه بزرگ جناب طباطبایی
باشه
:o

فقط علامه طباطبایی ایشون یعنی قدرت واقعی روحشون شاد

من میخوام از این بزرگوار در وبلاگم موضوع بزارم

http://sup.ir/u/bbcpersiang/index.php?title=u_osu_u_oaou_opos_u_oposu_u_ucu_u_ om_u_o&more=1&c=1&tb=1&pb=1

kazemfdisk
09-16-2007, 05:48
سلام
من خیلی عاشق اخلاق هستم
واقعا اگر یه استاد با حال گیر انسان بیاد خوب شخص رو میتونه بسازه
من عاشق درس های آقای مجتهدی هستم
سیدی شو گرفتم گوش دادم
کتاب آداب طلاب رو هم از یکی از دوستانم گرفتم خوندم کتاب جالبی بود
یا حق

magijonz
09-21-2007, 15:32
به نظر من اخلاق رو فقط و فقط باید از جناب علامه طباطبایی یاد گرفت

فقط علامه طباطبایی هیچکسو دیگه من نمیشناسم

magijonz
09-21-2007, 15:39
شماها یه تیکه از قسمت زندگی نامه این بزرگوار رو بخونید اونوقت میفهمید من چی میگم

اصلاً یه چیز جلب و منحصر به فردیه این بنده خدا کسی زیاد چیزی ازشون نمیدونه چون واقعاً خودش بودو خدای خودش

magijonz
09-23-2007, 13:33
{از اخلاق های مهم برادران گرامی صمیمیت هستش الان میرسونم خدمتون}

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) مفرمایند:

<<اذا احب احدکم اخاه فلیعمله فانه اصلح لذات البین.....>>

{هر گاه یکی از شما به برادر (دینی) خود علاقه مند شد محبت خود را به او ابراز کند. این کار افراد را بیشتر به هم پیوند میدهد}

این جور مسائل زیبا بیشتر میانه برادرای طلبه هستش اصلا جَوشون ارامش بخشه به خدا

وارد هر حوزه علمیه کی میشی بزرگ باشی یا کوچیک از اون اول در تا اون اخر در همه بهت سلام

ونشاط میدن به ادم موفق و پیروز باشند همگیشون

راستی به تمامی هم سنو سالهام امروز اول مهرو تبریک میگم البته دوباره بدبختی شروع شد

میام حالا بازم بیشتر توضیح میدم در بارش یا حق

magijonz
09-23-2007, 22:32
سلام دوستان همگیتون رو دوست دارم اخلاق خوش باید برای همه خوش باشه نه برای اون که

می خوای. چطور؟ حالا مرسونم خدمتون با اجازتون

علی بن یقطین یکی از شیعیان متعهدی بود که به دستور امام کاظم (ع) در دربار بنی عباس نفوذ

کرده به منصب وزارت رسیده بود و از این طریق به شیعیان کمک میکرد. این ادم یک بار در سفر حج

در مدینه از امام کاظم (ع) اجازه ملاقات خواست و حضرت به او اجازه نداد اون خیلی ناراحت شد و

سوال شد چه خطایی از من سر زده که امام به حضور نمیپزیرد مرا. امام به اطلاع او رساند که

شخصی به نام ابراهیم که شتربانب تهی دست بود به تو مراجعه کرد ولی به خاطر چوپان بودنش

او را راه ندادی من نیز تو را به حضور نمیپزیرم حج تو نیز قبول نیست. وی پس از بازگشت به کوفه

سراغ آن شتر بان رفت صورت بر زمین نهاد و از او به اصرار خواست که پا روی صورتش بگذارد تا

راضی شود و چون چوپان را راضی کرد و دل او را به دست اورد به مدینه بازگشت و امام (ع) او را

به حضور خود راه داد

بالا خره هر چی باشه دوستان به نظر من اینجوریه؟ چه جوریه؟

وقتی بری توی مٌردشور خونه خوب که نگاه بکنی نه فقیر بی کفن میره تو قبر نه ثروتمند میبره

همراه خودش بیشتر یه کفن

امشب بلاگم رو تازه آپدیت کردم زیاد قابل توجه نیست این پسته بلاگم چون حالش اصلا نبود


http://bbcpersiang.sup.ir/?title=ufu_oa_omosu_oaumosu_u_u_u_u_o_o&more=1&c=1&tb=1&pb=1

یا حق .

magijonz
09-24-2007, 22:46
سلام دوستان واقعاً اخلاق رو باید از که آموخت الان میرسونم خدمتون . باجازتون

رادیو بی بی سی هنگام اعلام درگذشت امام (ره) گفت :

امروز مردی چشم از جهان فرو بست که با درگذشت او چشم های بسیاری در جهان غرب آسوده خوابید .

خمینی فقط یه دوست واقعی داشت. اونم فقط خمینی رو داشت (آ)

magijonz
09-26-2007, 21:43
سلام دوستان نماز روزاتون قبول حق خوب هستین حضرت علی رو من خیلی دوست دارم شما

چقدر دوست دارید. خوب حالا میرسونم خدمتون با اجازتون.

فرزند جناب علامه امینی میفرماید : در اخرین روزهای عمر پدرم از ایشان سوال کردند که شما چه

آرزویی دارید؟

ایشان در جواب فرمودند من فقط یک آرزو در دنیا دارم و ان اینکه خدا به من عمر طولانی بده و من

در این عمر از همه کنار گرفته و در گوشه ای بیابانی چادری بزنم و آنجا ساکن شوم و تا آخر عمرم

بر مظلومیت علی(ع) گریه کنم.

خوب این آخرین آرزوی جناب علامه امینی بود . گریه برای مظلومیت علی(ع)

دوستان یا حق

magijonz
09-29-2007, 11:05
سلام دوستان نماز روزاتون قبول حق. خوب هستین بعضی از طلبه ها عجب دورانی داشتن.

چه دورانی؟ الان میرسونم خدمتون با اجازتون

جناب شهید آیه الله سید محمد باقر صدر در رابطه با دوران طلبگیش میگه که در ایام تحصیلم هر

شب یک ساعت به حرم حضرت امیر امومنین (ع) مشرف میشدم و در برابر حضرت مینشستم و به

درس ها و مطالب علمی خود فکر میکردم معتقد بودم که از جو حرم و روح پاک امیر المومنین (ع)

الهام میگیرم. بعد از مدتی این کار و ترک کردم وکسی غیر از خدا از این کار من اطلاع نداشت روزی

یکی از بانوان اقوام من حضرت امیر المو منین (ع) را در خواب دید که فرمود : به باقر بگو که هر

شب می آمد نزد من درس میخواند چرا این کار و ترک کرده است.

یه شعر قشنگ در همین باره:

چو توفیق یابی به نیکی و خیر

کنی در ره خدمت خلق سیر

کمال سعادت بود بی گمان

برو باش از کار خود شادمان

برادرا یا حق